علاقه ي انسان ها به توليدمثل

ساخت وبلاگ

بابا خیلی حیف شد من یاد گرفتم شال گردن مردونه ببافم واسه زمستون که مامان دلش شور نزنه تنگی نفست هی عود میکنه... بعدشم میخواستم از اون چایی دو رنگا واست بیارم تا که از سرکار میای و باهم حرف بزنیم یه روزم که دلم'>دلم شکست از نامردیا ته دلم خوش باشه که تو مردِ خوبِ زندگیمی ... اما میبینی همه حرفام شده این نامه های مزخرفِ تکراری حالا همه چی خراب شده و من موندم و یک عالمه حس دخترونه که حیف و میل شد بابا قرار بود دخترونه تر زندگی کنم ولی هیچیم مث دخترا نشد نه بچگی علاقه ي انسان ها به توليدمثل...
ما را در سایت علاقه ي انسان ها به توليدمثل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sedayesokoot96 بازدید : 126 تاريخ : يکشنبه 19 تير 1401 ساعت: 23:10

یه شب یادمه یه هاله ای دور ماه رو گرفته بود یه واقعه ی آسمونی عجیب... توی فضای مجازی و حتی اخبار هم گفته شد که این اتفاق شگفت هرچند سال یه بار میفته ... پیج های مربوط به کائنات و انرژی و این صحبتا هم هی پست و استوری میذاشتن که انرژی ماه زیاد هست و حتما دعاکنید چون برآورده میشه... بهش پیام دادم که بیداری؟؟؟گفت آره... گفتم امشب ماهو نگاه کن ...خیلی قشنگه میگن هرچند سال یکبار این شکلی میشه بیا یه دعای قشنگ برای هم بکنیم هردعای قشنگی کنیم برآورده میشه خودمم علاقه ي انسان ها به توليدمثل...
ما را در سایت علاقه ي انسان ها به توليدمثل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sedayesokoot96 بازدید : 126 تاريخ : يکشنبه 19 تير 1401 ساعت: 23:10

این هفته که گذشت هفته ی بدی نبود هم جشن عقد میم دعوت بودیم و منم کلی از دیدن عروس دوماد که هم دیگه رو انقدر دوست داشتن ذوق کرده بودم و هم اینکه  این هفته بلاخره وزنم از 80اومد پایین شد 79 کیلو دیگه استپ وزنیم رفع شد و بازم باید ادامه بدم تا 11 کیلوی دیگه رو هم کم کنم ... ولی خب  سه شنبه اش روز مزخرفی بود تو دفتر موقع حساب کتاب با بازاریاب دعوا و بحثمون شد اونم به من گفت تو بی ذات و بدجنس هستی و کلی هم داد و بیداد و سر و صدا شد من واقعا از صدای داد زدن مردا عصبی میشم و به قدری حال بد میگیرم و ناراحتم میکنه که تا مدتها صداها و حرفا تو سرم اکو میشه ... وقتی کسی داد میزنه من دیگه هیچ دفاعی از خودم نمیتونم بکنم حتی اگه دلیل مکنطقی و درست هم داشته باشم و راست بگم دیگه قدرت تکلمم رو از دست میدم و حتی ممکنه انقد بهم فشار بیاد که گریه ام بیفته از این همه ضعف خودم بدم میاد ولی چه کنم که دست خودم نیست خلاصه از دست آقای ن خیلی ناراحت شدم به ویژه که اونم شعور عذرخواهی نداشت و حتی به پشمش هم نبود که من چقدر از شدت استرس و فشاری که توی مشاجره باهم داشتیم حالم بد شد فقط تهش مدیر دفتر بهمون گفت باهم کنار بیاید جفتتون آدمای خوب و درستی هستید و شکی توی وجدان کاری شما نیست... منم هیچی دیگه نگفتم و واگذارش کردم به خدا ... راستش دلم شکسته بود از اینکه به من گفت تو بدذاتی تو بدجنسی... از این حرفش واقعا ناراحت شدم تازه با داد و فریاد هم گفت هنوز تو ذهنمه انگشت اشاره اش رو گرفته بود سمت من و داد میزد میگفت خانم دهقان تو یه آدم بدذاتی سوسه میای تا خودت منفعت ببری یعنی... ولی واقعا اینطور نیست من هیچوقت دلم نخواست بدجنسی کنم و خیلی جاها درموردش گذشت کردم ازش بدم اومده و دلم نمیخواد دیگه باهاش علاقه ي انسان ها به توليدمثل...
ما را در سایت علاقه ي انسان ها به توليدمثل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sedayesokoot96 بازدید : 123 تاريخ : يکشنبه 19 تير 1401 ساعت: 23:10